پیامک . . .

برای دیدن پیامک ها به ادامه ی مطلب مراجعه کنید.

 

 

 استخوان

.

.

استخوان

.

.

استخوان

.

.

خواستم ببینم چطوری به خاطر سه تا استخون به طرف گوشیت می پری!!!

 

ای رفیق با وفا هر روز دعایت می کنم / گر ندارم زانتیاخاور فدایت می کنم!

 

به جای ریختن اب پشت سر مسافر انداختن تف هم کفایت می کند.

                 « دفتر صرفه جویی سازمان اب »

 

از شنبه درون خود تلنبار شدیم / تا اخر پنج شنبه تکرار شدیم

خیر سرمان منتظر دیداریم / جمعه شد و ما لنگ ظهر بیداریم.

 

جمله ی عاشقانه ی همدانی: با تمام چفته چولیت، شته شولیت، پته پیسیت، قد یه خیار چولوسیده داغانتم.

 

یارو فیلسوف میشه میگه:

اگرخدا روبروی ما باشد و ما را به راه راست

هدایت کند انسان باز هم گمراه میشود

چون سمت راست خدا سمت چپ ما میشه!

 

^{از اونجا که شتر در خواب بیند پنبه دانه ،گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه، وظیفه خود دونستم بیدارت کنم آخه داشتی بالشو می خوردی}

 

^{آرامش در زندگی بهترین چیزه
بیا به آرامش فکر کنیم
به زندگی
به عشق
به زیبایی
به بهشت
به جهنم
به درک
به تو چه
به من چه
برو اعصاب ندارم}

 

^{دو نفر فرنگی تصمیم میگیرن فارسی صحبت کنن :}

^{اولی:پاشو}

^{دومی: نمی پاشم}

^{اولی: نمی پاشم چیه باید بگی پاشیده نمی شم!!}

 

^{وقتی یه سیب گاز می زنی و توش یه کرم درسته می بینی ناراحت نباش ـ چون ممکن بود سیب رو گاز بزنی و توش یه کرم نصفه ببینی ?شکسپیر}

 

^{غضنفرمیره ثبت احوال میگه یه شناسنامه واسه بچه ام میخوام !
میگن اسمش چیه ؟
میگه "شورلت"
میگن اینکه اسم ماشینه یه اسم بزار که به نام پدر و مادر بیاد .
میگه خب به اسم ما میاد دیگه من "بیوک" آقا هستم . همسرم هم "خاور" خانوم !!!}

 

^{زن خوب مثل دایناسور می مونه که نسلش منقرض شده ولی مرد خوب مثل سیمرغ می مونه که از اول یه افسانه بوده!}

 

^{من هم یک روز اسکانیا بودم ! غم روزگار این چنینم کرد !
نوشته پشت نیسان !!!}

 

^{روی بیلبورد زده سیو همان سیب است غضنفر میگه دروغ میگه من خوردم صابون بود}

 

 

نوشته شده در جمعه 88/3/22ساعت 2:5 عصر توسط فاطمه نظرات ( ) |